مرکز آموزش عالی شهید بهشتی تهران

چند خط تقدیم به همکار روشندلمان در مرکز شهید بهشتی تهران

وارد مرکز شهید بهشتی تهران که می شوی، جلوی درب ساختمان اداریش، مردی آرام و صبور هر صبح، با خوشرویی اسمت را صدا میزند و سلامت را پاسخی زیبا می دهد.

خودش می گوید، 25 سال سابقه ی کار در مرکز تربیت معلم بلال حبشی و هم اکنون مرکز شهید بهشتی تهران را دارد.

رزق هر صبحم است، از در که وارد می شوم چند دقیقه ای میروم کنارش مینشینم، کپی با هم میزنیم، از اوضاع و احوالم میپرسد و در آخر با یک الحمدالله، بدرقه ام می کند

الحمدالله که می گوید، چنان بر جانت این ذکر مینشیند که حسرت چنین ذکر صادقانه ای بر روحت چنگ میزند

می گوید، خدا را شکر، چشم ندارم، تا بدی های این دنیا را ببینم، خدا را شکر که ناحقی ها، زیرآب زدن ها و نامردی های دیگران را نمی بینم و به همین خاطر تمام آدم ها را دوست دارم.

عارف اثباتی، همکار روشندل شاغل در مرکز اموزش عالی شهید بهشتی تهران، قدری هم گلایه داشت، گلایه از مسئولین که قدری بیشتر هوای انسان های همچون ما را داشته باشند.

فقط، چند دقیقه در خیابان چشمانتان را ببندید، آن وقت شاید درک کنید که من و امثال من، چگونه زندگی می کنیم.

آقا عارف داستان این روز ما، تمام افتخارش را در این می بیند که تا به حال تربیت چندین نسل معلم را دیده است، اما نه با چشم سر بلکه با چشم دل.

با تمام مشکلاتش، تمام همکارانش از نحوه ی کارش راضی هستند، کافی است فقط یک بار یک شماره را برایش بخوانی، دیگر تا آخر عمرت آن  شماره را با نام برایت از حفظ می خواند، آنقدر زیبا و مهربانانه جواب مراجعه کنندگان و تماس گیرندگان را می دهد که دوست داری چند باری وقت و بی وقت تماس بگیری و فقط صدایش و دعا کردن هایش در حقت را بشنوی

وقتی از او می پرسم در این دنیا، از خدا چه می خواهی، با همان صداقت زیبایش می گوید: زودتر فرج مولایمان را برساند ...

برگرفته از وبلاگ http://kheilimohem.blogfa.com/