چرا مهربانی کم شده؟
نگاه افراد مقید به ظواهر دینی نگاهی کاملاً بدبینانه به افراد غیر مقید است، انگار آنها تفاوتی با کافران ندارند. این درست نیست.
چقدر از بلند نظری و مهر پیشوایان دین، برای ما گفتند اما چرا و چرا اکنون چنین شده است؟
چرا با دیدن جرم و جنایت هایی که در عالم می بینیم و یا صدای مظلوم را می شنویم خود را به ندیدن و نشنیدن می زنیم و گاه نیز از اینکه این مسائل و مصیبت ها را به ما برسانند، معترض می شویم؟
در عالم چه خون هایی که به ناحق ریخته می شود و چه کسانی که مظلوم شده اند و جرئت فریاد زدن هم ندارند!
به حقیقت ما انسان ها چه فکری می کنیم؟ فکر کرده ایم چه کسی هستیم و این اشرف مخلوقات بودن از باب شرافت خودمان به شکل استقلالی است یا اینکه از باب رحمت خداوند است که او این عزت را به ما داده است؟
گاهی اوقات با دیدن صحنه ها و جنایت های امروزی در عالم خجالت می کشیم! بدتر و وقیح تر آنجایی که خیلی از این جنایت ها با نام اسلام و مسلمانی در حال رخ دادن است.
مسلمان نماهایی که قلب هم نوع خود را می خورند، سر او را به راحتی جدا می کنند و ... که البته این کارها البته از وحوش بعید نیست اما انسان چرا!
گاه آدمی با شنیدن داستان های تاریخ مثل خوردن جگر حمزه توسط هند جگر خوار و امثال آن تعجب می کرد ولی امروز با دیدن صحنه هایی می بینیم که اولاد منافق این جگر خواران و هم کیش و مسلک های آنان امروز به تبعیت از اجداد همچنان اقتدا می کنند.
به ضرس قاطع می توان گفت که از مهم ترین دلایل این فجایع و این همه نامهربانی و رفتارهای غیر انسانی موجود در عالم قساوت است.
قساوت
در هر انسانى دو نیرو وجود دارد: نیروى عقل و خرد و نیروى عواطف انسانى. دستگاهى که انسان به وسیله آن حقایق را مى فهمد عقل نامیده مى شود.
بنابراین، فهم و شعور و ادراک به یارى عقل انسان ممکن مى گردد؛ ولى عاطفه نیرویى است که انسان به وسیله آن مسائل اخلاقى را همچونحبّ و بغض درک مى کند.
مادام که عواطف انسانى زنده باشد، جوامع بشرى زنده هست و در حقیقت مرگ عاطفه ها، مرگ جوامع بشرى است.
واى بر انسان آن روز که عواطفش بر اثر دنیا پرستى بمیرد که در این صورت، انسان خطرناک تر از هر حیوان درنده وحشى مى شود! این بمب هاى شیمیایى را چه کسانى ساختند؟ دانشمندان دنیاپرست بى عاطفه! کسانى که عواطف انسانى را به دلارها فروختند و کشته شدن هزاران انسان را در حلبچه ندیدند! چه کسانى شهرهاى هیروشیما و ناکازاکى ژاپن و یک صد هزار سکنه آنها را با بمب هاى اتمى و در مدّت چند لحظه نابود کردند؟
درجات قساوت
قلب یکی از حساس ترین اعضاء بدن انسان است؛ که قابلیت های اعجاب انگیزی در آن نهفته شده است. از جمله ی آن قابلیت ها این است که قلب، در برابر عواطف انسانی تغییر پذیر بوده و بنا به شرایط و موقعیتی که برای انسان پیش می آید، می تواند نرم یا سخت گردد و حتی این نرمی و سختی هم، دارای درجات متفاوتی بوده؛ تا جایی که دل انسان از شدت قساوت می میرد.
قرآن کریم، این درجات را با تمثیلی زیبا بیان کرده است:[طالقانى، سید محمود؛ پرتوى از قرآن، ج1، ص 202]
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم ...فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»
«سپس دل هاى شما سخت شد... همچون سنگ، یا سخت تر!»
أ . «وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ»
«چرا که پارهاى از سنگ ها مى شکافد، و از آن نهرها جارى مى شود»
ب . «وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء»
«و پارهاى از آنها شکاف بر مى دارد، و آب از آن تراوش مىکند.»
ج. «وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ ...» [بقره/74]
«و پارهاى از خوف خدا به زیر مى افتد ...»
خداوند در این آیه با تمثیل زیبایی، به بیان شدّت و درجه ی قساوت مردم یهود، اشاره کرده و بیان می کند که قلب در شدت قساوت به درجه ای می رسد که حتی از سخت ترین سنگ ها هم، سخت تر می شود.
نه اینکه چشم ها ی عواطف و علم از آن نمی جوشد، و قطرات محبت از آن تراوش نمى کند؛ بلکه هرگز از خوف خدا، دلِ انسان سنگدل به تپش نمی افتد.
این تهدیدى است سربسته، براى این جمعیت بنى اسرائیل و تمام کسانى که خط آنها را ادامه مى دهند. [پرتوى از قرآن، ج1، ص 306]
عوامل قساوت
قساوت قلب، نیز مانند بسیاری از رفتارهایی که از انسان سر می زند، دارای عواملی است که به برخی اشاره می گردد:
1. جهل و غفلت:
یکی از عوامل بروز قساوت قلب در انسان، جهل و غفلت است. جهل، تصویری نادرست از واقعیت، در برابر انسان ایجاد کرده و مانع نفوذ نور ایمان در قلب می شود؛ و غفلت، او را از جستجوی حقایق منحرف می سازد؛ فلذا دل انسان در مقابل نصیحت، معجزه و دلیل، سخت می گردد؛ چنانچه خداوند در خطاب به پیامبر اسلام می فرماید:
«فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ» [روم/52]
«و در حقیقت تو مردگان را شنوا نمى گردانى و این دعوت را به کران آنگاه که به ادبار پشت مى گردانند نمى توانى بشنوانى.»
2. اعراض از یاد خدا:
از دیگر عوامل سخت شدن قلوب،فراموشی خدا و اعراض از یاد اوست:
«الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا» [کهف/101]
[به] همان کسانى که چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند.
3. گناه:
گناه، نشانه ی غفلت از خداوند است که، موجب سیاهى دل و ضعف ایمان شده و در صورت استمرار، بر دلها مُهر قساوت زده می شود: [أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج11، ص: 157]
«أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ» [أعراف/100]
مگر براى کسانى که زمین را پس از ساکنان [پیشین] آن به ارث مى برند باز ننموده است که اگر مى خواستیم آنان را به [کیفر] گناهانشان مى رساندیم و بر دل هایشان مهر مى نهادیم تا دیگر نشنوند.
طبع قلب، به معنى بسته شدن است که موجب محدود شدن از جهت دید و درک حقایق و أنوار ملکوتی خواهد بود و این چیزی جز، قساوت قلب نیست. [تفسیر روشن، ج9، ص 77]
4. لجاجت:
انسان از روی لجاجت، چشم خود را در برابر نشانه های الهی بسته و بر جهل خود پافشاری می کند:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ...» [بقره/74]
«سپس دل هاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر!...»